داستان کتاب دموکراسی یا دموقراضه روایت تاریخنگارانۀ طنزی از یک سرزمین بزرگ در دوردستهای تاریخ است. پادشاه سرزمین میمیرد و وصیت میکند که مردم با رایگیری یکی از 25 پسر او را بهعنوان پادشاه بعدی در دورههای دوساله انتخاب کنند. آغاز کتاب با داستان حکومت 24 پسر اول است؛ و سپس، به بخش اصلی میرسیم که روایت حکومت دوساله پسر آخر، یعنی دِموقُراضه است.
فارغ از نگرش خاص نویسنده، این کتاب او بهعلت تسلطش بر داستاننویسی و زبان و ادبیات فارسی، گیرایی و استواری ویژهای دارد و در کنار داستان، همین نگارش هم بر جذابیتش افزوده است و خواننده حرفهای را هم با خود همراه میکند.
فهرست کتاب
دموکراسی یا دموقراضه 14 فصل دارد:
- شروع ماجرا
- از اینجا بهبعد ماجرا
- همۀ گذشتگان همهجور فحش بودهاند
- کسی که بیشتر میبیند، بیشتر میدزدد
- پادشاه بچهمحل خداست
- دزدی کار زشتی است، مگر برای اهداف متعالی
- ویرانی مقدمۀ آبادانی است
- بینوایان برای گرمشدن بهزغال بیشتری محتاجند
- پادشاه، کیمیاگری متفاوت و بینظیر است
- بازی، کار بدی است، مگر برای پرکردن اوقات فراغت
- دشمن چیز مفیدی است. اگر کم آوردید، خودتان درست کنید
- در آستانۀ پایان ماجرا
- و پایان ماجرا
- پس از پایان ماجرا
تکهای از متن کتاب دموکراسی یا دموقراضه
اینجا بهعنوان نمونه، متن فصل پنجم کتاب را کامل مینویسم:
یکی از تبعات، یا عوارض قدرت، یا بیماریهای ناشی از حکومت این است که آدم تحمل دیدن قدرت مافوق یا موجود بالاتر از خودش را از دست میدهد. حتی اگر این قدرت مافوق یا مقام برتر، خود خدا باشد.
بهعبارت دیگر یا کمی روشنتر، تجربه نشان داده است که وقتی کسی بر اریکه قدرت یا تخت سلطنت نشست، اولین بیماریای که بهسراغش میرود، تمامیتطلبی است. یعنی قانعنماندن به آنچه در اختیار دارد و تلاش برای تصرف آنچه در اختیار ندارد و گشودن جبهه عداوت یا باب معامله با قدرتی که در سطح او یا بالاتر از او وجود دارد.
حالا اگر این قدرت برتر و بالاتر خدا باشد، ماجرا بهکلی متفاوت میشود و بسته به اینکه پادشاه یا حاکم، چقدر عقل و شعور داشته باشد، متفاوتتر.
اگر این پادشاه از کمترین عقل و شعور بیبهره باشد –مثل فرعون- خودش ادعای خدایی میکند و مقابل مغازه خدای بیهمتا، یک دکان دونبش میزند و با ذهن ابلهانهاش شروع به رقابت و کریخواندن و خطونشانکشیدن میکند و خدا هم پس از یک دوره موقتِ مهلت، دمش را میگیرد و او را بهدریا میاندازد، بیآنکه آب از آب تکان بخورد.
و اگر عقل درستودرمانی داشته باشد، خودش در مقابل قدرت لایزال خداوند، خضوع و تعظیم میکند و مردم را هم بهتبع خود بهمعرفت بندگی و عبودیت میکشاند.
و اگر عقلی نفسگرایانه و دنیامدارانه داشته باشد، یکی از دو مسیر را انتخاب میکند:
راه اول: برای مردم، خدایانی از جنس سنگ و چوب و غیره میتراشد و آن خدایان دستساز را نماینده خدای واحد جا میزند و خودش هم متولی و سرپرست آنان میشود. که البته این شیوه، تا حدود زیادی کهنه و نخنما شده و بهاندازه گذشته کارآیی ندارد.
راه دوم: پادشاه، خود را نماینده تامالاختیار خدا و واسطه میان خدا و مردم جا میزند.
این سیاست از چند مزیت برخوردار است:
- پادشاه بهطور مستقیم با خدا درنمیافتد و خودش را ضایع نمیکند.
- بهقدرت مادی و زمینی خود، رنگ معنوی و آسمانی میدهد.
- نیاز معنوی مردم را مدیریت میکند.
- برای مردمی که عقلشان در چشمشان است، بهتدریج خدای حقیقی را کمرنگ و نماینده ملموس و محسوس او یعنی خودش را تا حد جایگزین، پررنگ میکند.
- صندوق انتقادات و شکایات مردم در پیشگاه خدا و نامههای محرمانه مردم را خودش باز میکند و به همۀ اسرار و زوایای پنهانی مردم، آگاهی و تسلط مییابد.
- از آنجا که مردم در خیالپردازی و خرافهسازی استادند، بهتدریج، برای پادشاه جایگاهی میسازند و افسانهها و کرامتهای میپردازند که خود پادشاه و عواملش عمراً به این درجه از خلاقیت دست پیدا نمیکنند.
با این توصیفات، طبیعی است که پادشاه، راه دوم را انتخاب کند و بهتاسیس و راهاندازی دفتر نمایندگی خدا روی زمین بپردازد.
بعد از اتخاذ این تصمیم و تاسیس این نمایندگی توسط پادشاه، اصلیترین پیام روشنگران این شد که:
«هرکس هر حرفی با خدا دارد، به پادشاه بگوید.»
ولی، ماجرا به همین نقطه ختم نشد. طعم شیرین نمایندگی خدا آنقدر به ذائقه پادشاه دلپذیر آمد که در مرحله نمایندگی متوقف نشد و با شتاب بهسمت تصاحب جایگاه الوهیت پیش رفت و شعار و پیامهای تازهای جایگزین پیام اولیه شد، شعارهای از قبیل:
- پادشاه، یعنی خدای روی زمین.
- اطاعت از پادشاه، اطاعت از خداست.
- فرمان خدا و پادشاه یکی است.
- تعظیم در مقابل پادشاه، تعظیم دربرابر خداست.
مهمترین هدف پادشاه، از ترویج این شعارها، تثبیت این باور در وجود مردم بود که پادشاه مستقیماً از خدا فرمان میگیرد، هرچه میگوید از قول خدا میگوید، هرچه میکند بهدستور خدا میکند. هرچه میدهد یا میستاند، هرکه را برمیدارد یا مینشاند، هرکه را میکشد یا محبوس میکند و… در همه امور، دستور خدا را اجرا میکند.
بیشترین منافعی که این باور مردم میتوانست برای پادشاه داشته باشد، این بود که:
اولاً: مسئولیت همه اعمال و رفتارش را از دوش خود بردارد و بهعهده خدا بگذارد و خود را بهبهای تهمت بهخداوند تطهیر کند.
ثانیاً: در مردمان سادهلوح، تمکین و اطاعت پدید بیاورد.
ثالثاً: افراد معترض و ناراضی و مخالف را با محمل و بهانه ضدیت با خدا از میان بردارد.
از آن پس، عمدهترین وظیفه روشنگران این شده که تمامی اعمال و رفتار و گفتار پادشاه را بهخدا نسبت دهند و به مردم تفهیم کنند که اگر پادشاه بهکسی عزت ببخشد، در نزد خدا عزت یافته است. اگر پادشاه، کسی را بکشد، خدا کشتن او را مقدر کرده است. اگر پادشاه به کسی بذل و بخشش کند، خدا روزی او را زیاد کرده و… .
و بالاخره، پادشاه اگر خود خدا نباشد، فاصله چندانی هم با خدا ندارد.
اطلاعات کتاب دموکراسی یا دموقراضه
نویسنده: سیدمهدی شجاعی
ناشر: کتاب نیستان
نوبت انتشار: چاپ دهم 1401
موضوع: طنز سیاسی
تعداد صفحات: 128 صفحه
قیمت: 51000 تومان
انتشار این کتاب در برهههایی ممنوع شد و نسخۀ PDF آن در اختیار خوانندگان قرار گرفت؛ ولی از آنجایی چاپهای تازهتر در بازار موجود است، من لینک دانلود کتاب دموکراسی یا دموقراضه را قرار نمیدهم. این کتاب طنز خیلی خوبی دارد و میارزد که برایش هزینه کنیم! قیمت مناسبی هم برای چاپ جدید درنظر گرفته شده است.