یکی از عاشقانههای ماندگار ادبیات فارسی داستان خسرو و شیرین نظامی است؛ و من اینجا قصد دارم این منظومه نظامی را خیلی خلاصه و چکیده بنویسم تا پیش از مطالعه کتاب، از داستان آن مطلع باشید. این نکته را هم مدنظر داشته باشید که داستان فرهاد و شیرین هم در این منظومه آمده است و در ادامه به آن هم خواهیم رسید.
در ابتدا خلاصه داستان شیرین و خسرو را مینویسم؛ و در انتهای یادداشت هم لینک دانلود کتاب را قرار خواهم داد. البته یک کتاب دیگر نیز در این رابطه برای دانلود قرار خواهم داد و شاید در آینده کتابها و تصحیحهای دیگری از این منظومه را نیز اضافه کنم.
خلاصۀ داستان خسرو و شیرین نظامی گنجوی
آغاز داستان خسرو و شیرین از آنجاست که پس از مرگ کسری، هرمز بر تخت پادشاهی مینشیند و برای آنکه جانشینی داشته باشد نذر و دعا میکند تا اینکه خداوند فرزندی به او میبخشد. هرمز نام پسر خود را خسرو پرویز میگذارد. خسرو هم مانند بیشتر شاهزادگان در علم و ادب و شجاعت و… نامآور میشود و خیلی زود رشد میکند!
شبی از شبها خسرو خواب نیای خود را میبیند و انوشیروان او را به چهار چیز بشارت میدهد: محبوبی شیرین، اسبی بهنام شبدیز، پادشاهی، و نوازندهای بهاسم باربد. باید اشاره کنم که توصیف نظامی از مراحل آغازین زندگی خسرو بسیار مفصل و خواندنی است؛ و من اینجا تنها به اشاراتی بسنده میکنم تا نمای کلی داستان دستتان بیاید.
اینبار روزی از روزها، شاپور، ندیم خاص خسرو، که دستی در نقاشی و معماری هم داشته، زیبایی دختری از سرزمین ارمن را برای خسرو توصیف میکند و خسرو دل در گرو عشق شیرین میبندد. خلاصه اینکه شاپور راهی سرزمین ارمن میشود تا نشانی از شیرین بیابد و بهنحوی او را با خسرو آشنا کند. شیرین هم بزرگزاده بوده است. او برادرزادۀ زنی بهنام شمیرا (بهمعنای مهین بانو) است که بر آن سرزمین حکمرانی میکند. شاپور تلاش میکند با کشیدن تصویر خسرو بر کاغذ و قراردادن آن در تفرجگاه شیرین، دل او را ببرد. دوبار اول ندیمان شیرین او را از دلبستگی به این پسر زیبارو حفظ میکنند؛ ولی در بار سوم کار از کار میگذرد.
در این حین، شیرین متوجه حضور شاپور میشود و از او بهعنوان یک مرد دنیادیده، در یافتن صاحب تصویر کمک میخواهد. شاپور در خلوت به شیرین میگوید که خودش این طرحها را کشیده و او اگر میخواهد خسرو را بیابد، باید به مداین برود. شیرین که دل در گرو عشق نادیدۀ خود بسته، اسب معروف عمهاش، شبدیز، را برمیدارد و تنهایی بهسمت مداین میتازد.
از سوی دیگر، یک آدم خرابکار سکههایی بهنام خسرو ضرب میکند و چنین وانمود میکند که خسرو قصد دارد پادشاهی را از چنگ پدرش دربیاورد. خشم هرمز باعث میشود که خسرو نیز مداین را رها کرده و بهسمت ارمن برود. در این میان، یکی از روزها، خسرو و شیرین در میانۀ راه در برکهای بههم میرسند ولی همدیگر را نمیشناسند. شیرین به سمت مداین میرود و خسرو نیز به سمت ارمن.
شیرین پس از رسیدن به مداین، بالاخره حرمسرای خسرو را مییابد و پس از اطلاع از فرارکردن خسرو، همانجا مقیم میشود. گویا آبوهوای آن منطقه با روحیات شیرین سازگار نبوده و بنابراین برای او قصری در دل کوهستان میسازند. از سوی دیگر، خسرو به سرزمین شمیرا میرسد و در مهمانی بزرگ او شرکت میکند. شاپور خسرو را از سفر شیرین آگاه میکند و با دستور خسرو، بهسمت مداین میرود تا شیرین را بازگرداند. ولی روزگار غدار برنامههای دیگری دارد.
پادشاهی خسرو
رنج دوری خسرو چنان بر هرمز گران میآید که نابینا میشود و سپس میمیرد. خسرو با اطلاع از این قضیه، راهی مداین میشود تا بر تخت پادشاهی بنشیند. حالا که خسرو به مداین برگشته، شاپور هم شیرین را از مداین به ارمن بازمیگرداند! خسرو بر تخت شاهی مینشیند و بهعدل و داد حکومت میکند، تا اینکه بهرام چوبین برخی از بزرگان را تحریک میکند تا پادشاهی را خسرو بگیرد. با پیروزی بهرام، خسرو بار دیگر بهسمت ارمن فرار میکند.
اینبار خسرو و شیرین در شکارگاهی بههم میرسند و همدیگر را میشناسند. اینجا هم نظامی بهتفصیل درباره عاشقانگیهای این دو دلداده صحبت میکند. با شدت گرفتن عشق شیرین و خسرو، مهینبانو برادرزادۀ خود را نصحیت میکند که سفت بگیرد و بهآسانی خود را در اختیار خسرو قرار ندهد. بهخاطر این توصیۀ مهینبانو، شیرین از نزدیکی با خسرو ممانعت میکند و برای اینکه آتش او را خاموش کند، میگوید امروز رهاندن حکومتت از چنگال بهرام چوبین مهمتر از همخوابی با من است و برای داشتن من، باید اول حکومت و شاهی داشته باشی.
خسرو به قسطنطنیه میرود تا از قیصر روم کمک بگیرد. قیصر نیز بهیمن این همکاری، دخترش مریم را بهعقد خسرو درمیآورد. مریم هم با خسرو شرط میگذارد که دیگر اجازه ندارد همسر دیگری اختیار کند. خلاصه اینکه خسرو با کمک قیصر بر بهرام چوبین پیروز میشود و برای بار دوم بر تخت پادشاهی مینشیند.
با مرگ مهینبانو حکومت ارمن نیز به شیرین میرسد. او هم بهجایی نقل مکان میکند که به خسرو نزدیکتر باشد. با اینکه خسرو دوباره سودای عشق شیرین را در سر میپروراند، ولی از ترس مریم نمیتواند کاری بکند.
داستان فرهاد و شیرین
قصری که شیرین در آن ساکن بوده، فرسنگها از مرتع دور بوده و ندیمان شیرین برای تهیۀ شیر برای او با مشکل روبهرو بودهاند. شاپور پیشنهاد میدهد که از کمک هنرمندی و معماری به نام فرهاد بهرهمند شوند:
که هست اینجا مهندس مرد استاد – جوانی نام او فرزانه فرهاد
فرهاد با هنرمندی، کانالی در این مسیر طولانی از سنگ میسازد تا شیر از چراگاه گوسفندان مستقیم بهسمت حوضچۀ کاخ شیرین هدایت شود. البته این شاهکار فرهاد بیدلیل نیست؛ او در اولین دیدار با شنیدن صدای شیرین عاشق او شده است. حالا که کار کانال بهپایان رسیده، و فرهاد راهی برای رسیدن به عشق خود نیافته، سر به کوه و بیابان میگذارد. کمکم داستان عشق فرهاد به شیرین مشهور میشود و به گوش خسرو میرسد:
که فرهاد از غم شیرین چنان شد – که در عالم حدیثش داستان شد
پس او را به کاخ خود دعوت میکند تا بههر نحوی که شده شرش را کم کند. اینجای داستان آن مناظرۀ معروف خسرو با فرهاد را میخوانیم.
مناظره خسرو و فرهاد
نخستینبار گفتنش کز کجایی؟ – بگفت از دار ملک آشنایی
بگفت آنجا بهصنعت در چه کوشند؟ – بگفت انده خرند و جان فروشند
بگفتا جانفروشی در ادب نیست – بگفت از عشقبازان این عجب نیست
بگفت از دل شدی عاشق بدینسان؟ – بگفت از دل تو میگویی، من از جان
بگفتا عشق شیرین بر تو چون است؟ – بگفت از جان شیرینم فزون است
بگفتا هر شبش بینی چو مهتاب؟ – بگفت آری، چون خواب آید؛ کجا خواب؟
بگفتا دل ز مهرش کی کنی پاک؟ – بگفت آنگه که باشم مرده در خاک
بگفتا گر خرامی در سرایش؟ – بگفت اندازم این سر زیر پایش
بگفتا گر کند چشم تو را ریش؟ – بگفت این چشم دیگر دارمش پیش
بگفتا گر کسیش آرد فراچنگ؟ – بگفت آهن خورد ور خود بود سنگ
بگفتا چون نجویی سوی او راه؟ – بگفت از دور شاید دید در ماه
بگفتا گر بخواهد هرچه داری؟ – بگفت این از خدا خواهم بهزاری
بگفتا گر بهسر یابیش خوشنود؟ – بگفت از گردن این وام افکنم زود
بگفتا دوستیش از طبع بگذار – بگفت از دوستان ناید چنین کار
بگفت آسوده شو این کار خام است – بگفت آسودگی بر من حرام است
بگفتا رو صبوری کن درین درد – بگفت از جان صبوری چون توان کرد؟
بگفت از صبرکردن دل خجل نیست – بگفت این دل تواند کرد؛ دل نیست
بگفتا در غمش میترسی از کس – بگفت از محنتِ هجرانِ او بس
توجه داشته باشید که من این ابیات را بهصورت مستقیم از نسخهای برداشتهام که در انتهای پست قرارش دانلودش کنید و ممکن است با دیگر تصحیحهای خسرو و شیرین نظامی گنجوی متفاوت باشد.
مرگ فرهاد
خسرو پس از مناظره میبیند که نمیتواند بهآسانی فرهاد را کنار بزند، برای همین از او میخواهد تا تونلی در دل بیستون بکند. فرهاد برای رسیدن به شیرین، و بههوای وعدهای که خسرو به او داده، این کار را شروع میکند و بهسرعت پیش میبرد. جاسوسان خسرو به او اطلاع میدهند که پیشرفت فرهاد خیلی سریع است و اگر همینطور پیش برود، بهزودی کار تونل را تمام خواهد کرد. بنابراین، خسرو حیلهای بهکار میگیرد. کسی را بهسمت بیستون میفرستند تا بهدروغ به فرهاد بگوید که شیرین مرده است. فرهاد دست از کار میکشد و میمیرد.
به شیرین در عدم خواهد رسیدن – به یک تَک تا عدم خواهد دویدن
صلای درد شیرین در جهان داد – زمین بر یاد او بوسید و جان داد
حالا که فرهاد از دنیا رفته، مرگ مریم میتواند بهترین خبر برای خسرو باشد! بله، و مریم هم از دنیا میرود. با مرگ مریم باز هوس عشق شیرین در دل خسرو زنده میشود، ولی کار به این آسانیها هم نیست.
قصۀ شکر اصفهانی
یکی دیگر از قصههایی که نظامی در دل منظومۀ خسرو و شیرین قرار داده، داستان عشق خسرو به شکر اصفهانی است. خلاصه داستان چنین است که خسرو در مجلس شاهان و بزرگان، داستانی میشنود از دختری بسیار زیبا در اصفهان بهنام شکّر. پس تصمیم میگیرد به آن سرزمین رفته و شکر را بیابد. شکر همنشین خوبی برای مردان است و صبح را تا شب با همنشینان خود به مِیخواری و لعبتبازی میگذراند؛ ولی حقهای نیز در کار او هست! پس از آنکه همنشین حسابی سرخوش شد، شکر بهبهانهای از مجلس خارج میشود و یکی از کنیزان خود را مسئول همخوابی با همنشین میکند.
این اتفاق برای خسرو نیز رخ میدهد. خسرو پس از آنکه متوجه پاکدامنی (؟) شکر اصفهانی میشود، تصمیم میگیرد او را بههمسری گرفته و به پایتخت بیاورد.
خسرو و شیرین دوباره
با همۀ این اتفاقات، خسرو همچنان در عشق شیرین میسوزد. بنابراین روزی پس از شکار، بهسمت قصر شیرین میرود تا با او صحبت کند. ماجرای گفتوگوی طولانی خسرو با شیرین در منظومه بهنظم آمده است. خلاصهاش این است که شیرین روی خوشی به خسرو نشان نداده، او را به حریم خود راه نمیدهد. و میگوید: «که بیکاوین، اگرچه پادشاهی – ز من برنایدت کامی که خواهی». یعنی با اینکه پادشاه هستی، ولی تا زمانی که مرا به همسری نگرفتهای قرار نیست اتفاقی بین ما بیفتد.
خسرو هم ناامیدانه به خیمهگاه خود بازمیگردد. شیرین که از رفتار خود پشیمان شده، در پی خسرو راه میافتد تا به تفرجگاه او میرسد. شاپور در اینجا به شیرین کمک میکند تا در پس پردهای پنهان شود. این بخش از کتاب خسرو و شیرین هم بسیار خواندنی و جذاب است. نکیسا در کنار پردۀ شیرین نشسته و به درخواست او ساز مینوازد و غزل میخواند؛ در سوی دیگر هم باربد از زبان خسرو پاسخ میدهد. پس از چندین ساعت غزلخوانی، بالاخره شیرین از پشت پرده بیرون میآید و خود را در آغوش خسرو میاندازد. خسرو نیز شادمان شده، او را به کاخ خودش برمیگرداند تا با خدم و حشم شیرین را خواستگاری کرده و به قصر پادشاهی بیاورد.
پس از ازدواج شیرین با خسرو، خسرو سرزمین شمیرا را به شاپور میبخشد و ندیمان مخصوص شیرین نیز با همراهان خسرو ازدواج میکنند. اینجا نام ندیمان شیرین را مینویسم: فرنگیس، سهیل، عجبنوش، فلکناز، همیلا، همایون، سمنترک، پریزاد، ختنخاتون، گوهرملک.
در این بخش از کتاب، نظامی خوانندگان را با حکمت و اندرزهای خود همراه میکند تا دوباره برگردیم به داستان اصلی. داستان شیرین و خسرو چنین ادامه مییابد که شیرویه، پسر خسرو از مریم، قصد میکند حکومت را در دست بگیرد. این پسر در 10 سالگی عاشق شیرین، عروس پدرش، میشود! نظامی در توصیف بدذاتی شیرویه مینویسد:
خری خرمغز و مغزی پر ز خرچنگ – وزان دلتنگروی آفاق دلتنگ
بالاخره شیرویه پدرش را بههمراه شیرین در دخمهای زندانی میکند و خود بر تخت شاهی مینشیند. در نهایت نیز دستور میدهد تا یک نفر شبانه و در خواب خسرو را به قتل برساند. پس از مرگ خسرو، شیرویه نامهای به شیرین مینویسد و از او میخواهد پس از سوگواری، در قصر به او بپیوندد؛ ولی شیرین هم همانجا در دخمۀ خسرو از دنیا میرود و اینچنین داستان عاشقانه خسرو و شیرین بهپایان میرسد.
روانش باد جفت شادکامی – که گوید باد رحمت بر نظامی
دانلود کتاب
عنوان: خسرو و شیرین
شاعر: حکیم نظامی گنجوی
ترتیبدهندۀ متن علمی و انتقادی: لهوالکساندروویچ خهتاقوروف
مصحح متن علمی و انتقادی: ا. ی. برتلس
ناشر: فرهنگستان علوم جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان (باکو)
سال نشر: 1960 میلادی
تعداد صفحات: 823 صفحه
حجم فایل: حدود 12 مگابایت
برای دانلود کتاب خسرو و شیرین نظامی (نسخۀ بالا) روی لینک کلیک کنید. در ادامه یک کتاب دیگر که چکیدهای از این همین داستان است معرفی میکنم.
دانلود کتاب خلاصه خسرو و شیرین نظامی گنجوی
انتخاب و شرح: سعیدی سیرجانی
ناشر: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران
تاریخ نشر: زمستان 1353
تعداد صفحات: 154 صفحه
حجم فایل: حدود 2 مگابایت
اگر خلاصه من از داستان خسرو و شیرین را نپسنیدید، روی لینک دانلود کتاب خلاصه خسرو و شیرین نظامی گنجوی کلیک کنید و این کتاب را بخوانید. اگر میخواهید کتاب کاغذی تهیه کنید، پیشنهاد من تصحیح برات زنجانی است. شما کدام نسخه را پیشنهاد میکنید؟ در دیدگاههای بخش معرفی کتاب بنویسید.