مجموعهشعر با من تبرخورده از بهار نگو دومین کتابی بود که از نوشتههای من چاپ شد. برای آنکه شائبۀ تعریف از خود پیش نیاید (!)، چند شعر کوتاه از این مجموعه را مینویسم و در انتها معرفی کوچکی از کتاب با من تبرخورده از بهار نگو مینویسم تا اگر میلتان به شعر کشید و خواستید چیزی بخوانید، این کتاب را هم مدنظر داشته باشید.
راستی اگر فهمیدید چرا بعضی سایتها اسم کتاب را «با من تیرخورده از بهار نگو» نوشتهاند به من هم بگویید! چرا باید وسط اسم کتاب کلمۀ «تیرخورده» بیاید؟!
نمونه اشعار رحمان نقیزاده از مجموعه شعر با من تبرخورده از بهار نگو
یک.
به نام بخوانیاش
به «جان» برگردد…
دو.
کویر شد
جنگلی
که عاشق پرنده مهاجر بود
سه.
هر رفتنی برای رسیدن نیست
گاهی
از فرط بیهودگی «ماندن» است
که اضطراب جادههای بیمقصد را بهجان میخرند
میروند
که نمانده باشند
چهار.
عشق
گاهی دستهای زنیست
که خستگیهات را آغوش میگیرد
کسی که طوفان را
به ساحل شانههاش تکیه میدهی
و آرام میگیری
عشق
گاهی لبهای زنیست
که بیمنت لبخند میبخشد
و به هرمِ نفسهاش
تقویمت را ورق میزند
از زمستان تا بهار
پنج.
به فردا میاندیشم
به حجم بیکران سیاهیها
که نشسته در اندیشه
تا چهطور ما را در بطنِ تاریکی خویش ببلعد
زمان
-فردا که برسد-
روشنای شب را از ما خواهد گرفت
فردا
دست در حلق زمان خواهد کرد
تا «اکنون» را بالا بیاورد
بیکه دستی به نجات برخاسته باشد
شش.
خودم را
به دستهای بیرحم مهربان تو وامیگذارم
چشمهایم را میبندم و با لبخند نگاهت میکنم
در من
مردی قصد انتحار دارد
عشق
آخرین سلاح اوست
هفت.
پیراهنم را در باغچه کاشتهام
بهار
بوی تو را میدهد!
هشت.
رژ قرمز بزن
و میان شکوفههای انار پنهان شو
من هم چشمهایم را باز میکنم
و برای پیداکردن تو
تمام شکوفههای باغ را میبوسم!
نه.
چشمها
رازداران خوبی نیستند
اینکه دوستت دارم
رازی بود میان من و تو
که تمام دنیا آن را از چشمانم خواندند
هربار که از دیدار تو بازمیگشتم
ده.
چشم میبندد
که سیاهیها را یادش نرود
قلبش را
آویخته بر پاندولِ ساعتِ دیواری
که در آمدوُرفتِ ثانیهها
فراموشش نشود
که دیگر عاشق نخواهد شد
چشم میبندد
و چنان با عجله قدم بر زمین میکوبد
که مبادا
عطری، خاطرهای، تصویری
بر خاطرش چنگ بزند
این
سرنوشتِ شاعریست
که از شعر توبه کرده باشد
و آخرین کلمه را
انتظار بکشد
معرفی کتاب با من تبرخورده از بهار نگو
10 شعری که بالاتر خواندید نمونههایی بودند از 57 شعر کوتاه و بلند که در این مجموعه گرد آمدهاند. کتاب با من تبر خورده از بهار نگو اولین تلاش من در مسیر شاعری بود؛ و ناگفته و ناشنیده همۀ نقدها را میپذیرم! امیدوارم در ادامه بتوانم بهتر و بهتر بنویسم و آنچه را که احساس میکنم، بهتصویری زیباتر در شعر بگنجانم.
کتاب با من تبرخورده از بهار نگو را نشر آنیما با مدیریت حامد ابراهیمپور در سال 1396 و در تیراژ 1000 نسخه منتشر کرده بود. قیمت این کتاب در چاپ اول 8000 تومان بود. خوشبختانه چاپ اول کتاب خیلی زود تمام شد و متاسفانه هنوز خبری از چاپ دوم آن بهدستم نرسیده است. شاید بتوانید کتاب با من تبرخورده از بهار نگو را از بازار کتابهای دستدوم تهران پیدا کنید.
این کتاب در مجموعۀ «خوانش شعر امروز» نشر آنیما قرار دارد و طراحی جلد آن را علی بالنگا برعهده داشته. دیگر کتاب رحمان نقیزاده (یعنی خودم!) کتاب مردابمردهگی بود که پیشتر آن را همینجا و در بخش معرفی کتاب بهتفصیل معرفی کردهام.
کتاب با من تبرخورده از بهار نگو را تقدیم کردهام به: آنها که فاصلهها هم نمیتواند حضورشان را کمرنگ کند. امیدوارم از خواندن این شعرهای عاشقانه و غیرعاشقانه لذت ببرید! و همچنان با من و وبلاگ عقاید یک گرگ همراه بمانید. پذیرای نقدها و پیشنهادهای شما در بخش دیدگاهها هستم.
2 دیدگاهها
بسیار زیبا، عالی
آنلاین میشه بخرم؟
متاسفانه در بازار ناموجود شده. از ناشر پیگیری کنید.