کتاب کلاه کافکا کتابچهای کوچک است و میتوان آن را در یک ساعت خواند و تمام کرد! این کتاب از آن دست کتابهایی نیست که معمولا معرفی میکنم؛ هدفم درواقع این بود که به بهانه کتاب کلاه کافکا کمی با زندگی ریچارد براتیگان آشنا شویم و البته که چند مورد از شعرهای ریچارد براتیگان را نیز با هم بخوانیم.
درباره ریچارد براتیگان
در آغاز کتاب کلاه کافکا درباره زندگینامه ریچارد براتیگان آمده است:
ریچارد گری براتیگان یکی از کلیدیترین چهرههای ادبیات آمریکا در نیمۀ دوم سدۀ بیستم بهشمار میرود. او کار ادبیاش را از میانۀ دهۀ پنجاه و در بیست سالگی با سفر به سانفرانسیسکو و پیوستن به جنبش هنری بیت آغاز کرد و نخست به چاپ شعرهایش پرداخت. اولین شعر شناختهشدۀ او با نام «قلمرو دوم» در 21 سالگیاش بهسال 1956 بهچاپ رسید…
براتیگان همان اندازه که در شاعری متفاوت بود، شیوههای متفاوت و بدیعی هم برای ارائۀ آثارش جستوجو میکرد. او در سال 1964 یعنی زمانی که نگارش رمان صید قزلآلا در آمریکا –که بعدها به شاخصترین نوشتهاش تبدیل شد و برایش شهرت جهانی بهارمغان آورد- را تازه بهپایان برده بود، شعرهایش را کنار خیابان به رهگذران میفروخت.
در سال 1968 یعنی یکسال پس از انتشار این رمان جنجالی و بحثبرانگیز، همزمان با رمان در قند هندوانه –که آن هم از آثار مهم او تلقی میشود- مجموعهشعری منتشر کرد بهنام «لطفا این کتاب را بکارید» که شامل هشت شعر بود که روی جلد بستههای بذر گیاهان چاپ شده بود. او در همان سال بهسفارش جان لنون و پل مککارتنی، چند شعر و بخشهایی از رمانهایش را در نوار کاستی با عنوان «گوش دادن به ریچارد براتیگان» خواند و روانۀ بازار کرد.
این نویسنده در سال 1984 با شلیک گلولهای از یک تپانچه به زندگی خود خاتمه داد.
بگذریم از مقدمه کتاب کلاه کافکا و برویم سراغ اشعار ریچارد براتیگان:
منتخب شعرهای ریچارد براتیگان از کتاب کلاه کافکا
این شما و این هم بهترین شعرهای براتیگان!
ردپای آهو
زیبا، نالهکنان
عشق ورزیدن با دور تند
و بعد آرام گرفتن
مثل ردپای آهو
روی برف نو
کنار آنکه دوستش داری
این همهچیز است
کشف
پرههای غلاف باز شدهاند
مثل کریستف کلمب
درحال درآوردن کفشها
چهچیز زیباتر است
از دماغۀ یک کشتی
که دنیایی جدید را لمس میکند؟
آنقدر زیبایی که نزدیک است باران ببارد
آه مارسیا،
میخواهم زیبایی بلند طلاییات
تدریس شود در دبیرستان
اینطور بچهها یاد میگیرند که خدا
مثل موسیقی توی پوست زندگی میکند
و صدایی دارد مثل یک پیانوی معرکه
دوست دارم کارنامههای دبیرستان
شبیه این باشند:
بازی کردن با چیزهای شیشهای لطیف
20
جادوی کامپیوتر
20
نامه نوشتن به آنها که عاشقشان هستی
20
تحقیق دربارۀ ماهی
20
زیبایی بلند طلایی مارسیا
+20!
لولا شده بهفراموشی مثل یک در
لولا شده بهفراموشی
مثل یک در
او بهآهستگی بسته شد
دور از دیدرس
و او زنی بود که دوستش داشتم
اما چندین نوبت خوابیده بود
مثل آهویی مکانیکی در نوازشهایم
و من درد کشیده بودم در سکوت آهنین رویاهایش
فقط چونکه
فقط چونکه
مردم فکرت را دوست دارند
معنایش این نیست
که مجبور باشند
بدنت را هم دوست بدارند
کلاه کافکا
با بارانی که میبارد
جراحانه روی سقف
یک بشقاب بستنی خوردم
که شباهت داشت به کلاه کافکا
یک بشقاب بستنی بود
با مزۀ یک تخت جراحی
با بیماری که خیره شده
به سقف
عاشقانه
چهقدر خوب است
که صبح بیدار شوی
بهتنهایی
و مجبور نباشی بهکسی بگویی
دوستش داری
وقتی دوستش نداری دیگر
کپی شکلات
آه
تو یک کپی هستی
از تمام شکلاتهایی
که تا حالا خوردهام
آخرین سواری
عمل مردن
مثل مفتی سواری کردن است
بهمقصد شهری ناشناس
دیروقت شب
جایی که هوا سرد است
و باران میبارد
و تو تنهایی
دوباره
ناگهان
تمام لامپهای خیابان
خاموش میشوند
و همهچیز
تاریک میشود
آنقدر تاریک
که حتی ساختمانها
وحشت میکنند از همدیگر
معرفی کتاب کلاه کافکا بهپایان رسید!
بله! همینقدر کوتاه بود. امیدوارم از خواندن شعرهای ریچارد براتیگان لذت برده باشید. این معرفی کتاب مثل یک زنگ تفریح کوتاه بود! بقیه کتابهای معرفیشده در وبلاگ عقاید یک گرگ را بخوانید و لطفا نظراتتان را برایم بنویسید تا در معرفیهای آتی استفاده کنم.
کتاب کلاه کافکا را نشر مشکی با ترجمهای از علیرضا بهنام منتشر کرده است. قیمت این کتاب در چاپ چهارم سال 1393 فقط سههزار تومان بوده است! خب، کتاب جیبی است و بسیار کمحجم. با اینحال، خواندن آثار ریچارد براتیگان همیشه لذتبخش است. امیدوارم برای شما هم چنین بوده باشد.