آیا مطالعۀ کتاب بهترین قصهگو برنده است برای فعالان حوزه کسبوکار و محتوانویسان مفید است؟ این یادداشت کوتاه معرفی کتاب را براساس محتوای همین کتاب مینویسم تا پیش از خرید کتاب بهترین قصهگو برنده است و مطالعۀ آن، با آنچه خواهید خواند بیشتر آشنا شوید. در این نوشته، ابتدا به معرفی اجمالی کتاب میپردازم و بعد جملاتی از آن را –که بهنظر خودم مفیدترند- نقل میکنم.
آغاز کتاب
کتاب بهترین قصهگو برنده است با این جمله از فلانری اوکانر شروع میشود: «بیشتر آدمها میدانند قصه چیست؛ تا لحظهای که برای قصهنوشتن قلم بهدست بگیرند.» و چهقدر هم جملۀ پُرمفهوم و دقیقیست؛ و میتوان جای «قصه» چیزهای زیادی گذاشت! در ادامه یادداشت پشت کتاب را کامل نقل میکنم:
«قصه فقط بهکار خواباندن بچهها نمیآید. قدرت قصه در دنیای بزرگترها باورنکردنی است. با داستان میشود دربارۀ مشکلات جهان حرف زد، برای آنها راهحل یافت و دنیا را جای بهتری کرد. قصهها در رونق کسب و کار تاثیر شگفتی دارند. آنهایی که هر روز همراه غذایشان قصه به محل کار میبرند، ردّی در رابطه بهجا میگذارند که فراموش نمیشود. قصهگویان ارتباطشان با مشتری، همکار، رئیس و اربابرجوع را هموار میکنند و بهسطح تازهای از آوردههای مالی و شغلی میرسند. قصه اطلاعات خام را شخصی میکند، اعتماد میآورد و کاری میکند که دیگران به آنچه عرضه میکنید یا به آنها میفروشید، اطمینان کنند.
کتاب بهترین قصهگو برنده است شما را با شگردهای موثر قصهگویی در کسبوکار آشنا میکند. این کتاب بهشما نشان میدهد چهطور با سرمایهگذاری روی داستان سود کنید، چهطور با قصه در هر موقعیتی بههمکاری و تعاملتان با دیگران بیفزایید و از درگیریها دور بمانید. بهترین قصهگو برنده است کمک میکند بهچشم خود ببینید چه کارهای بزرگی از این واقعیتهای کوچک که قصه نام گرفتهاند، برمیآید.»
خلاصه کتاب بهترین قصهگو برنده است
این کتاب از 3 فصل تشکیل شده: قصهاندیشی، قصهیابی و فوت کوزهگری. در فصل اول میخوانیم: قصهاندیشی به چه معناست؟ قصه چیست؟ پرورش ذهن و گفتن قصههای بَرنده. فصل دوم طولانیتر است و در آن این بخشها آمدهاند: قصههای «چهکسی هستم؟» – قصههای «چرا اینجا هستم؟» – قصههای آموزشی – قصههای بینشی – قصههای ارزشِ زیسته – قصههای «میدانم در سرت چه میگذرد». در فصل پایانی که «فوت کوزهگری» نام دارد، خواهیم خواند: تجربه امری حسی است – هنر گزیدهگویی – قصههای هویت تجاری، سازمانی و سیاسی – زاویۀ دید – قصهشِنَوی.
نویسنده هدف خود را از نوشتن کتاب بهترین قصهگو برنده است در فصل اول و «بخش قصهاندیشی بهچه معناست؟» بیان کرده است. آنت سیمونز نوشته است: «امیدوارم این کتاب بهکسانی که عینی میاندیشند کمک کند که تفکر ذهنی را بپذیرند و بهکسانی که ذهنی میاندیشند کمک کند با کسانی که عینی میاندیشند بهتر ارتباط برقرار کنند.»
اگر میخواهید این کتاب را بهشکلی موثر مطالعه کنید و از آن در زندگی حرفهایتان بهره ببرید، حتما ابتدا باید از آفت قصهگویی آگاه باشید و آن را در وجود خودتان کنترل کنید. این مسئله را در کتاب بهاین شکل میخوانیم: «اعتمادبهنفس بیش از حد (که بهآن تکبر و خودبینی هم میگویند)، نقطۀ مقابل کنجکاوی است و قصهگو را بهآدمی تبدیل میکند که دائم پند و اندرز میدهد و کسلکننده و بیملاحظه است.»
قصه چیست؟
«قصه تجربهای است که در ذهن بازسازی میشود و بهاندازهای با احساس و جزئیات روایت میشود که شنونده در تصورات خودش آن را بهعنوان چیزی واقعی تجربه میکند.»
در ادامۀ این بخش با انواع قصه آشنا میشویم؛ و بهنظر من از مفیدترین قسمتهای کتاب بهترین قصهگو برنده است برای تازهواردان بهحوزۀ کسبوکار و مخصوصا محتوانویسی و کپیرایتینگ است. برای اینکه مطلب بهدرازا نکشد و از گزیدهگویی –که در این کتاب هم برآن تاکید شده- دور نشویم، اشارهای بهموارد نمیکنم و شما را بهمطالعۀ ادامه این یادداشت و درنهایت، خود کتاب دعوت میکنم!
گفتن قصههای بَرَنده
«اگر بهترین قصهگو برنده است، این قصههای برنده را از کجا باید پیدا کرد و از کجا بدانیم چهطور تعریفشان کنیم؟ برای گفتن قصههای برنده، درواقع فقط کافی است قصههایی پیدا کنید که: 1. پیام شما را منتقل کنند؛ 2. از گفتنشان لذت ببرید؛ 3. راجعبه موقعیتهای واقعی زندگی باشند.»
قصههای «چهکسی هستم؟»
اگر فعلا فرصت ندارید کتاب بهترین قصهگو برنده است را کامل مطالعه کنید، پیشنهاد میکنم که حتما این بخش را بخوانید.
«مهمترین قصهای که در زندگیتان میگویید قصۀ این است که شما چه کسی هستید. زندگی شما نسخۀ طولانی آن قصه است. هرچه که بودهاید، هرکاری کردهاید، هرکاری نکردهاید، رویایش را داشتید، میخواهید بکنید، میخواهید بشوید و یا نشوید… همۀ اینها قصۀ شماست. اینکه دیگران چه چیزی دربارۀ شما، یعنی شخص شما و سازمان شما میدانند یا فکر میکنند مستقیما با توانایی شما در تاثیرگذاری بر دیگران مرتبط است.»
«اولین قدم برای پرورش قصههای من کی هستم این است که به این سوالها جواب بدهید: کی هستید؟ چه ویژگی خاصی دارید؟ چهطور بهخودتان این حق را میدهید که بر دیگران اثر بگذارید؟ هرکسی استعدادی دارد، استعداد شما چیست؟ آیا مهربان، قابل اعتماد، روراست، سیاستمدار (همیشه که بهیک نفر نمیگویند سیاستمدار) هستید؟ چه چیزی در شما هست که بهشما حق میدهد بر دیگران اثر بگذارید؟»
نکته
روایت کتاب بهترین قصهگو برنده است رفتهرفته ملموستر و گیراتر میشود. پیش از بستن کتاب و بهفراموشیسپردن آن صبر داشته باشید!
چون نقلقولها از کتاب بهخوبی روشنگر محتوای آن هستند، سعی میکنم کمتر از بیان خودم چیزی اضافه کنم و تنها بهذکر بریدههایی از کتاب بسنده میکنم. آنچه من اینجا بهاختصار از بخشهای مختلف کتاب مینویسم، در خود کتاب بهتفصیل شرح داده شده است. پس لطفا مطالعۀ این یادداشت معرفی کتاب را ادامه بدهید تا بهجمعبندی برسیم.
در صفحۀ 90 کتاب دیالوگ مورفئوس و نئو از فیلم ماتریکس آمده است. بخشی از دیالوگ این است: «جهل با سعادت همراه است، مگرنه؟». با خواندن این جمله، یاد تکهای از کتاب کشفالمحجوب هجویری افتادم: «و بهحقیقت چنین است که طبع بهجهل مایلتر باشد از آنچه بهعلم، و بهجهل بسیار کار توان کرد بیرنج و بهعلم یک قدم بیرنج نتوان نهاد.»
قصههای بینشی
«قصۀ بینشی نگاه شما را از مشکلات کنونی میگیرد و توجهتان را بهمنفعت آینده جلب میکند و این منفعت موفق میشود بر وسوسۀ پذیرش شکست، مدارا و تغییر مسیر غلبه کند. بدون بینشی درونی و ثبتشده در ذهن که به ما میگوید در وهلۀ اول اصلا چرا میخواستیم چنینکاری بکنیم، خیلی راحت آن کار را فراموش میکنیم.
قصۀ بینشی آینده را شکل میدهد، درست مثل دوچرخهای که پشت ویترین مغازه برق میزند و به یک بچه انگیزه میدهد. بچه بین آشغالها دنبال بطری و قوطی میگردد، از بچهکوچولوهای هیولا مراقبت میکند و حتی ماشین استیشن پدر و مادر را میشوید، فقط بهاین دلیل که هر روز یک نگاهی به آن آیندۀ درخشان میاندازد. وقتی آیندۀ درخشان را میبینیم، میچشیم، لمس میکنیم، بو میکنیم و میشنویم، دیگری هیچ کاری برایمان تحقیرآمیز یا سخت نیست.»
یک مربی
قسمتهایی از کتاب بهترین قصهگو برنده است با تیتر «یک مربی» مشخص شده و در آنها آنت سیمونز داستانهایی واقعی از آدمهایی واقعی که میتوانند با داستانشان چیزی بهما بیاموزند آورده است. توصیه نویسنده این است که ما هم مربیهای زندگی خودمان را پیدا کنیم. این مربی هرکسی میتواند باشد؛ هرکسی! کافیست کتاب را بخوانید تا متوجه منظورم شوید.
زمانی که کار را خراب کردهاید
«توصیه میکنم در آن فصلی از کتاب زندگیتان دنبال قصه بگردید که حالا دیگر بسته شده. باید شرمساری ناشی از این اتفاق را خیلی وقت پیش پشت سر گذاشته باشید. تا زمانی که خودتان را نبخشیدهاید و ازش عبور نکردهاید، آن قصه را نگویید. میگویند تراژدی بهاضافۀ زمان میشود کمدی. پس تا زمانیکه بتوانید به این قصۀ ارزشِ زیسته بخندید، صبر کنید.
دنبال قصهای از زمانی بگردید که باید کار درست را میکردید ولی بههردلیلی نکردید. هیچ موجود بشری نیست که چنین قصهای نداشته باشد. تا وقتیکه این قصه را نگویید قدرتش آشکار نمیشود. وقتی ببینید چندنفر میآیند و بهخاطر گفتن قصۀ زیر پا گذاشتن استانداردهایتان از شما تشکر میکنند، شگفتزده خواهید شد.
واضح است که شکستتان را نادیده نمیگیرید. درواقع کاری که میکنید این است که تواضعتان را نشان میدهید. در زندگی همۀ ما لغزش هست. بعضی اشتباهات را هرگز نمیتوان جبران کرد. ولی قصه گفتن ممکن است بهدیگران کمک کند همان اشتباهات را تکرار نکنند.»
نطق آسانسوری چیست؟
«در نطق آسانسوری (Elevator Speech) باید در عرض 30 ثانیه یا یک دقیقه، یعنی بهاندازۀ فرصت کوتاهی که ممکن است در آسانسور پیدا کنید، طوری مختصر و مفید اصل حرفتان را بگویید که شخص همراهتان در آسانسور را تحت تاثیر قرار بدهید.»
این تعریف در پانویس قسمتی از بخش «هنر گزیدهگویی» کتاب بهترین قصهگو برنده است آمده است. بهایندلیل که خودم عاشق گزیدهگویی و ایجاز در کلام هستم، گفتم تکهای از این بخش را هم اینجا ذکر کنم!
آیا مطالعۀ کتاب بهترین قصهگو برنده است مفید است؟ یک تجربۀ شخصی
پیش از آنکه برویم سراغ ادامۀ معرفی و خواندن تکههایی از این کتاب، چندخطی هم از حالوهوای خودم حین مطالعه مینویسم. در ابتدا سرعت حرکت کتاب کند بود. بالاتر هم جایی نوشتم که صبر داشته باشید و زود کتاب را کنار نگذارید. این تجربۀ شخصی خودم بود. هرچه که داستان جلوتر میرفت، برای مطالعه مشتاقتر میشدم.
وقتی بخش «قصههای بینشی» را میخواندم، مدام بهداستانهای خوشی فکر میکردم که از آینده برای خودم میساختم و کمکم میکرد خستگیها و روزهای طولانی بیاستراحت و شبهای کمخوابی را طاقت بیاورم. من نمیدانستم کتابی هست که دربارۀ آن داستانها با عنوان قصههای بینشی چیزی نوشته؛ اما بهاطمینان میدانستم که تحمل شرایط دشوار زندگی و ایستادن در مسیر رویاها بدون آن داستانهای قشنگ و امیدوارکننده از آینده ممکن نیست.
پس، بهنظرم زمانی که صرف مطالعۀ کتاب بهترین قصهگو برنده است خواهید کرد قرار است ارزشش را داشته باشد و چیزهایی بهشما بیاموزد که بتوانید در محیطهای کاری و بقیه برهههای زندگی از آنها برای بهتربودن و بهترشدن استفاده کنید. خودتان این کتاب را بخوانید و بعد بهدیگران هم معرفی کنید تا رمز موفقیتمان همهگیر شود! رقابت در کنار آدمهای موفق بسیار لذتبخشتر از برندهشدن مقابل شکستخوردههای ناامید است!
جملاتی از کتاب بهترین قصهگو برنده است
- یکی از قصههایی که نشان میدهد اینطور تاثیرگذاریهای مطلق افسانه است، قصه شاه میداس است. این قصه را یادتان هست؟ شاه میداس میخواست بههرچیزی دست میزند تبدیل بهطلا شود و بهخواستهاش هم رسید. بهغذا دست میزد، تبدیل بهطلا میشد. پس نمیتوانست آن را بخورد. سیب برمیداشت و قبل از اینکه گازش بزند تبدیل بهطلا میشد. بدتر از اینها وقتی بود که دخترش بهسمت او دوید و درست لحظهای که شاه زانو زد تا بغلش کند، دختر تبدیل بهمجسمۀ طلا شد. او دختر خودش را کشت. میبینید؟ تاثیر صد درصدی یعنی انزوای صد درصدی. شما که این را نمیخواهید.
- تنها راهِ قصهگو شدن این است که ابهام و عیب و نقص تجربههای انسانی را بپذیرید.
- احتمالا بیشتر مردم ترجیح میدهند بهشما اعتماد نکنند. اگر بهشما اعتماد نکنند، خیلی راحتتر زندگی میکنند. پس آدمها (بدون اینکه خودشان متوجه باشند) قصهای میسازند که در آن قصه شما زیادهخواه یا حریص یا بیتجربه یا احمقاید؛ هرچیزی که گوش ندادن آنها را توجیه کند. چون با گوش دادن بهشما، آن هم گوش دادن واقعی، ممکن است مجبور شوند عقایدشان را زیر سوال ببرند، مسیرشان را عوض کنند یا خطر شکست خوردن را بپذیرند.
- وقتی چیزی شخصی را دربارۀ خودتان برملا میکنید، مردم حس میکنند شما را میشناسند. مردم تلاش برای حرفهای رفتارکردن یا حفظ ظاهر را بهمعنای سردی یا زرنگی بیش از حد برداشت میکنند. آنها از شما میخواهند که خودتان باشید.
- من بهکسی که بهوسوسهاش اقرار میکند بیشتر اعتماد دارم تا کسی که با تکبر ادعا میکند همیشه درستکار است. قصۀ چنین آدمی جواب خوبی است برای این سوال ذهنی من که «چرا اینجا هستی؟» من جواب سوالم را با توجه به قصهاش اینطور برداشت میکنم: «من اینجا هستم تا کار درست را بکنم حتی وقتی که نمیخواهم.» بهمحض اینکه این را بدانم، دیگر سراپا گوشم تا ایدههایش را بشنوم.
- ما باید بهسطحی از داوری برسیم که درک کنیم آدمهای باهوش هم اشتباه میکنند و این اشتباهات را فرصتی برای یادگیری میدانند. درصورت امکان از اشتباهات خودتان استفاده کنید تا آدم روراستی بهنظر برسید. با این کار الگوی خودسنجی میشوید و دیگران را هم بهخودسنجی تشویق میکنید.
- از آنروز بهبعد با خودم عهد کردم هرگز سخنرانی شخص دیگری را ارائه ندهم و پیام شخص دیگری را منتقل نکنم. تصمیم گرفتم خودم باشم، بهسبک خودم کار کنم، اگر موفق بود تشویقش برای خودم باشد و اگر نبود بهایش را خودم بپردازم. میدانستم اگر نتوانم اطلاعات یا ایدهها را واقعا مال خودم کنم، برای ارائۀ آنها هم نباید قدم جلو بگذارم.
- قصههای «سرم کلاه رفت»ِ شما باید گفته و شنیده شوند تا بتوانید احساساتتان را واکاوی کنید و تجربیات بد را پشت سر بگذارید. گفتن این قصه برای خودتان خاصیت درمانی دارند ولی برای دیگران تاثیرگذار نیست.
- اگر قصههایتان را نگویید، ارزشهایتان میمیرند.
- اگر از هر فرصتی برای پیشرفت استفاده کنید، اعتماد ایجاد نمیشود. اعتماد از سوءاستفاده ساخته نمیشود.
- هرکدام از ارزشهای اصلی شما آنوقتی خودش را نشان داده که آن ارزش را بهیک گزینۀ راحتتر ترجیح دادهاید.
- هرکس که نمیتواند دربارۀ شرکت خود یا مشتریهای شرکت خود قصهای بگوید، حتما بیش از حد در دفتر کارش مشغول بررسی اعداد و ارقام است و بهاندازۀ کافی با آدمهای واقعی وقت نمیگذراند؛ همانهایی که در دنیای واقعی زندگی میکنند و او میخواهد تحت تاثیرشان قرار دهد.
- هدف قصه گفتن این است که موضوعی غیرشخصی شخصی شود.
- ابتدا بهنظر میرسد که ایدههای خلاقانه منحرفاند چون… خب، چون منحرفاند. خلاقیت ذاتا انحراف از هنجار است. برای برانگیختن نتیجهگیریهای جدید و درنتیجه رفتارهای جدید در یک مخاطب متفاوت یا مخالف، یا باید دادههای جدید داشته باشیم یا قالب جدیدی برای دادههای قدیمی ارائه کنیم. بههرحال شما باید از یک هنجار قدیمی سرپیچی کنید.
- برای اینکه قصههایتان برای دیگران جذاب باشد، باید همانقدر که از زاویۀ دید خودتان جذاباند از زاویۀ دید آنها هم جذاب بهنظر برسند.
آنت سیمونز کیست؟
اینها که خواندید جملهها و بندهای موردعلاقه من از کتاب بهترین قصهگو برنده است بود. در ادامه میخواهم قسمتی از یادداشت انتهای کتاب را به معرفی آنت سیمونز نویسنده کتاب پرداخته، بنویسم:
مشتریها میگویند آنت سیمونز «دوست دارد توی دهان شیر برود.» سیمونز در سال 1996 مرکز مشاورهای برای گروهها و سازمانها تاسیس کرد تا علایق مختلفش در زمینۀ نوشتن، مشاوره، آموزش و تسهیلگردی را باهم جمع کند. از سازمانهای دولتی فدرال مثل ناسا، سازمان امور مالیاتی، سازمان کل غذا و داروی آمریکا، شهرداری و استانداری تا شرکتهایی مثل آی.بی.ام، مایکروسافت و بِستبای مشتریهای او هستند.
سیمونز میگوید بهجای اینکه دکترا بگیرد کتاب اولش بهاسم بازیهای سرزمینی: فهمیدن جنگهای محلی در محل کسبوکار و پایاندادن بهآنها را نوشته. در دورۀ مشاورهاش برای دعاوی محلی، نظرسنجیها نشان دادند که سطح اعتماد بین اعضای گروههای کاری از صفر تا نود درصد است و حد متوسط سطح اعتماد گروهها حدود 40 درصد و کمتر گزارش شد. این موضوع باعث شد کتاب جایی امن برای حقایق خطرناک: استفاده از گفتوگو برای غلبه بر ترس و بیاعتمادی را بنویسد. ده سال گفتوگوی تسهیلگرانه آنت را متقاعد کرد که «بهاشتراک گذاشتن قصههای واقعی در مقایسه با روشهای دیگر در زمان کمتر و با هزینۀ کمتر تاثیر بیشتری در جلب اعتماد دارد.»
ویراستِ دوم کتاب آخر او عامل داستانی: الهام، تاثیر و پذیرش با هنر قصهگویی در سال 2006 منتشر شد. کتابهای آنت سیمونز بهزبانهای اسپانیایی، پرتغالی، ژاپنی، کرهای، تایوانی، سوئدی، نروژی و آلمانی منتشر شدهاند. فصلی از کتاب بهترین تمرین: ایدهها و نظریاتی از برجستهترین متفکران حوزه کسبوکار در جهان که در سال 2003 و توسط بلومزبری منتشر شده هم نوشتۀ اوست.
خب این هم از این! بهبهانۀ معرفی کتاب بهترین قصهگو برنده است و نویسندهاش، نگاهی هم به دیگر کتاب های آنت سیمونز انداختیم و با نگرش او نسبت به قصهگویی آشنا شدیم.
برویم سراغ بخش پایانی
کتاب 224 صفحهای بهترین قصهگو برنده است را میتوانید در زمانهای استراحتتان بخوانید. این کتاب سهلالمطالعه (اصلا چنین کلمهای داریم؟!) است و فضای آن گام به گام شما را با داستانهای زندگی خودتان پیش خواهد برد تا خسته و بیحوصله نشوید. عنوان اصلی کتاب بهترین قصهگو برنده است این است:
Whoever tells the best story wins: How to use your own stories to communicate with power and impact, Second Edition 2015.
امیدوارم غلط املایی بهانگلیسی نداشته باشم! طولانی بود و ممکن است! این کتاب با عنوان کامل «بهترین قصهگو برنده است: چطور با قصه کسبوکارتان را رونق دهید» توسط زهرا باختری بهفارسی برگردانده شده است. ویرایش کتاب برعهدۀ مریمالسادات حسینی بوده و نشر اطراف آن را منتشر و روانۀ بازار کتاب کرده است. قیمت کتاب بهترین قصهگو برنده است (در چاپ ششم: 1398) 34000 تومان بوده است؛ که قیمت نسبتا مناسبی بهنظر میرسد. باز اگر علاقهای بهخرید با این قیمت ندارید، احتمالا بتوانید نسخۀ دست دوم آن را در بازار کتاب دست دوم تهران بیابید.
یک خواهش: لطفا سراغ دانلود رایگان کتاب بهترین قصهگو برنده است نروید! پرداخت این هزینههای اندک از سمت ما کتابخوانها به زندهماندن بازار نشر کشور کمک میکند. همیشه راه ارزانتری برای خرید کتاب هست؛ اما دانلود کتاب PDF یکی از این راهها نیست.
خب بهانتهای مسیر معرفی کتاب بهترین قصهگو برنده است رسیدیم. امیدوارم مفید بوده باشد و ترغیب شده باشید این کتاب آموزنده را تهیه و مطالعه کنید. اگر این کتاب را خواندهاید، لطفا در بخش دیدگاهها آنقدر ازش تعریف کنید تا دیگران هم بهخواندن راغب شوند!