ماجرای نوشتن یادداشتی کوتاه دربارۀ سرگذشت 30 مرغ در طلب سیمرغ و خلاصهای به زبان ساده از کتاب منطقالطیر عطار با یک نظرسنجی در شبکههای اجتماعی شروع شد، که پرسیده بودم در داستان منطقالطیر عطار آیا 30 مرغ سیمرغ را پیدا میکنند یا نه؟ بیشتر دوستان معتقد بودند که سیمرغ در نهایت سیمرغ را پیدا نمیکنند و خودشان سیمرغ میشوند. میخواهم در ادامه نظر و برداشت شخصی خودم را بنویسم. شما هم لطفاً نظراتتان را در اینباره برایم بنویسید.
ابیات این نوشته از کتاب منطقالطیر عطار با تصحیح دکتر شفیعی کدکنی (چاپ سخن) آورده شدهاند.
پرندههایی که در داستان منطقالطیر عطار حضورِ بهاسم دارن
هدهد، موسیجه، طوطی، کبک، تُنگباز، دُرّاج، عندلیب، طاووس، تذرو، قمری، فاخته، باز، بلبل، بط، همای، بوتیمار، کوف، صعوه، ققنوس.
هر پرندهای عذری، سوالی و… مطرح میکنه و هدهد پاسخ میده.
ابتدای داستان منطقالطیر عطار رو حتماً بلدید
هدهد به پرندهها میگه باید بریم شهریار خودمون رو پیدا کنیم.
بالاخره هفت وادی آغاز میشه:
- طلب
- عشق
- معرفت
- استغنا
- توحید
- حیرت
- فقر و فنا
بالاخره
سالها رفتند در شیب و فراز … صرف شد در راهشان عمری دراز
آنچه ایشان را درین ره رخ نمود … کی تواند شرح آن پاسخ نمود؟
تا اینکه
عالَمی پر مرغ، میبردند راه، … بیش نرسیدند سی آن جایگاه
سی تن بیبالوپر رنجور و سست … دلشکسته، جانشده، تن نادرست
این 30 مرغ به حضرت سیمرغ میرسند. ندایی میشنون که میپرسه اینجا چیکار میکنید؟!
مرغها پاسخ میدن:
جمله گفتند «آمدیم این جایگاه … تا بود سیمرغ ما را پادشاه»
چاووش درگاه سیمرغ به این پرندهها میگید برید در خونه خودتون بازی کنید! شما رو چه به سیمرغ: «بازپس گردید ای مشتی حقیر!»
پرندهها اول ناامید میشن، ولی بعد تصمیم میگیرن که در آتش عشق سیمرغ بسوزن و به فنا برسن. با این تصمیم، نظر سیمرغ هم تغییر میکنه و اینبار «حاجب لطف» درِ بارگاه رو باز میکنه، حجابها رو کنار میزنه و…
جمله را در مسندِ قربت نشاند … بر سریرِ عزت و هیبت نشاند
اینجا رقعهای به پرندهها میدن که در اون تمام کارهای گذشتهشون ثبت شده. پرندهها از دیدن نامۀ اعمالشون از «تشویر و حیا» پر میشن و…
چون شدند از کلِّ کل پاک آنهمه … یافتند از نور حضرت جان همه
باز از سر بندۀ نوجان شدند … باز از نوعی دگر حیران شدند
کرده و ناکردۀ دیرینهشان … پاک گشت و محو شد از سینهشان
اینجای داستان منطقالطیر به همون ابیات معروفی میرسیم که…
اینجای داستان منطقالطیر به همون ابیات معروفی میرسیم که تعدادی از دوستان در تایید گزینۀ انتخابیشون نوشته بودن
چون نگه کردند آن سی مرغ زود … بیشک این سی مرغ آن سیمرغ بود
*
خویش را دیدند سیمرغِ تمام … بود خود سیمرغ سی مرغِ مدام
ولی توجه داشته باشید که عطار در ادامه مینویسه:
چون سوی سیمرغ کردندی نگاه … بود آن سیمرغ، این کاین جایگاه
ور بهسوی خویش کردندی نظر … بود این سی مرغ ایشان، آن دگر
(مصرع اول رو ببینید!)
و ماجرا اینه که خطاب میاد شما خودتون رو در آیینه ما میبینید.
چون شما سیمرغ اینجا آمدید … سی درین آیینه پیدا آمدید
گر چل و پنجاه مرغ آیید باز … پردهای از خویش بگشایید باز
آنچه اینجا مینویسم برداشت و نظر شخصی منه و قصد جدل ندارم!
از ابیات بالا بهنظر میاد بازی عطار با «30 مرغ» و «سیمرغ» برای جذابیت داستانه و میبینیم که اگر تعداد مرغها بیشتر و کمتر بود هم توفیری در جایگاه سیمرغ نداشت. نظر من اینه که در پایان داستان سیمرغ به حضرت سیمرغ میرسن ولی نمیبیننش: «هیچکس را دیده بر ما کی رسد؟»
یک برداشت در ذهن ما از قدیم نقش بسته که این 30 پرنده بعد از عبور از هفت وادی سیمرغ رو پیدا نمیکنن و میبینن خودشون سیمرغ بودهن. برداشت شخصی من بعد از مطالعۀ کامل منطقالطیر (تصحیح دکتر شفیعی کدکنی) این بود که پرندهها سیمرغ رو پیدا میکنن، در ذات و صفاتش محو میشن. خود سیمرغ هم بهشون میگه این مسیر رو با کمک من طی کردهید و به این جایگاه رسیدهاید:
ما به سیمرغی بسی اولیتریم … زانکه سیمرغ حقیقی گوهریم
محوِ ما گردید در صد عزّ و ناز … تا به ما در، خویش را یابید باز
سیمرغ مظهر حقّ و خداست، و اگر بگیم سیمرغی وجود نداشت و پرندهها خودشون سیمرغ شدن، (بر اساس تفکر عرفانی) یعنی عطار معتقد بوده که عارف بعد از طی هفت وادی خودش خدا میشه و خدایی در واقع وجود نداره. اگر اشتباه نکنم اندیشۀ عطار اینه که عارف بعد از طی طریق، فنا در حق میشه و از این راه به بقا میرسه.
پس جمعبندی
پرندهها به حضرت سیمرغ میرسن، توانایی دیدنش رو ندارن، در ذات او محو میشن و فنافیالله میشن. برای همین نظرم اینه که گزینۀ «سیمرغ را پیدا میکنند» درستتره.
باز هم تاکید میکنم که این برداشت شخصی من بود و ممکنه نظر اساتید کاملاً متفاوت با برداشت من باشه.
محو او گشتند آخر بر دوام … سایه در خورشید گم شد والسّلام
اگر این یادداشت را پسندید، حتماً از مطالعۀ یادداشت خلاصۀ هفتپیکر نظامی بهزبان ساده هم لذت خواهید برد. لطفاً سری هم به بخش معرفی کتاب بزنید و کتاب خوب بعدیتان را برای مطالعه انتخاب کنید. پذیرای نقدها و نظرات شما هستم.
2 دیدگاهها
مقاله خوبی بود. ما یک زمونی با برادرم چند نسخه قدیمی منطق الطیر رو مقابله کرديم (نمیدونم چاپ شد یا نه) ولی چون خیلی ساله گذشته کتاب رو کلی یادمه و برام تداعی خاطره کردید. یه چند تا مطلب به ذهنم اومد تیتروار عرض میکنم شاید به دردتون بخوره:
بیت حافظ :
عنقا شکار کس نشود دام بازگیر
کانجا همیشه باد به دست است دام را
دیگر اینکه : راجع به دو بیت :
دائما او پادشاه مطلق است
در کمال عز خود مستغرق است
او به سر ناید ز خود آنجا که اوست
کی رسد عقل وجود آنجا که اوست
بین دوتن از عرفای معاصر بحث صورت گرفت که باعث ایجاد یک کتاب شد.
آخر مقایسه دیدار موسی نبی با آیهء شریفه: لو انزلنا هذاالقران علی جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیت الله
ممنونم که نظر تخصصیتون رو درباره منطق الطیر عطار با ما بهاشتراک گذاشتید جناب عباسی.