در این یادداشت قرار است ابتدا نمونههایی از اشعار اوحدی اصفهانی معروف به مراغی را بخوانیم و بعد لینک دانلود رایگان دیوان اوحدی مراغهای را خواهم گذاشت. این دیوان سالها پیش توسط استاد سعید نفیسی تصحیح شده و اکنون در بازار ناموجود است.
استاد نفیسی در مقدمۀ مفصل خود بر این دیوان، شرح حال و زندگینامه کاملی از رکنالدین اوحدی نوشتهاند که برای آشنایی با این شاعر و عارف قرن هشتم ایران میتوانید به آن مراجعه کنید. عنوان این کتاب در اصل کلیات اوحدی مراغهای است و علاوهبر دیوان شاعر، مجموعههای منطقالعشاق و جام جم نیز در این کتاب آورده شده است.
برویم و چند شعر خوب از کلیات اوحدی را با هم بخوانیم.
بیتهایی از دیوان اوحدی مراغهای
چو زور داری، افتادگان مسکین را
بگیر دست؛ که دستت ز کار خواهد ماند
روزی امیر تختنشین را نگه کنی
کز تخت برگرفته، بهتابوت میبرند
بردند پیش قاضی از قتل من حکایت
او نیز داد رخصت، چون دید قاتلم را
او چو برخاست غم خود بهنیابت بنشاند
آن سستعهدِ سرکشِ بدمهرِ سنگدل
ما را بههیچ داد، که ارزان خریده بود
تو نیز عمر خود -ای هوشمند- خوش گذران
که عمرْ خوش گذارند همیشه صاحبهوش
رفت از فراق روی تو عمرم بهسر، ولی
پایم نمیرود که ز پیش تو بگذرم
بهترک آینه گفتم چو عاشق تو شدم
ز بیم آنکه مبادا به خویشتن نگرم
شنیدهام که: تو را با شکستگان کاریست
بدان نشاط و هوس دمبهدم شکستهترم
گوید که «سَنسَن» تُرکِ من
چون گویمش «نامهربان»
ور «مهربان» میخوانمش
این را نمیگوید که «سَن»!
دل ما را، که سپاهی نتوانستی بُرد
غمزۀ شوخِ تو در نیماشارت بُرده
غزلهایی از کلیات اوحدی اصفهانی
حاشا! که جز هوای تو باشد هوس مرا
یا پیش دل گذار کند جز تو کس مرا
در سینه بشکنم نفس خویش را بهغم
گر بیغمت ز سینه برآید نفس مرا
فریاد من ز درد دل و درد دل ز توست
دردم ببین و هم تو بهفریاد رس مرا
گیرم نمیدهی بهچو من طوطیای شکر
از پیش قند خویش مران چون مگس مرا
زین سان که هست میل دل من بهجانبت
لیلی تو میل جانب من کن، که بس مرا
گفتم که: بازپس روم از پیش این بلا
بگرفت سیل عشق تو از پیشوُپس مرا
ای اوحدی، هوای رخ او مکن دلیر
بنگر که: چون گداخته کرد این هوس مرا
چو تیغ برکشد آن بیوفا بهقصد سرم
دلم چو تیر برابر رود که: «من سپرم»
بهکوی او خبر من که میبرد؟ که دگر
غم تو کوی بهکویم ببرد و دربهدرم
بهیاد روی تو مشغولم آنچنان که نماند
مجال آنکه بهخود، یا بهدیگری نگرم
فراق آن رخم آبی بهکار باز آورد
که هم نشان وجودم ببرد و هم اثرم
هزار دوزخ و دریا برون توان آورد
ز آتش دل سوزان و آب چشم ترم
به مرد و زن خبر درد من رسید، ولی
تو آن دماغ نداری که بشنوی خبرم
غم تو کرد پراگنده کار ما آخر
نگفتهای که: غم کار اوحدی بخورم؟
من دل بهننگ دارم و از نام فارغم
ترک مراد کردم و از کام فارغم
خلق از برای دانه بهدام اوفتاده، من
در دانه دل نبستم و از دام فارغم
دربان اگر نمیدهدم بار، دلخوشم
سلطان اگر نمیکند اکرام فارغم
فارغنشستن تو بهایام ساعتیست
آن کس منم که در همه ایام فارغم
خامی اگر ز دور خیالی همی پزد
من سوختم ز پخته و از خام فارغم
کس چون کند ز بهر سرانجام ترک جام؟
جامی بده، که من ز سرانجام فارغم
ای باد صبحدم، ز سوی کوی آن نگار
بویی بهمن رسان، که ز پیغام فارغم
گر میزند معاینه شمشیر، حاکمست
ور میدهد مکابره دشنام، فارغم
گر اوحدی ز سرزنش عام خسته شد
من خاص دوست گشتم و از عام فارغم
دانلود رایگان کتاب دیوان اوحدی مراغهای بهتصحیح سعید نفیسی
ناشر: امیرکبیر
نوبت انتشار: اول 1340
تعداد صفحات: 759 صفحه
حجم فایل: حدودا 12 مگابایت
برای دانلود کلیات اوحدی روی لینک کلیک کنید. اگر میخواهید دیگر کتابهای نایاب و کمیاب ادبی را هم بشناسید و دانلود کنید، وارد بخش معرفی کتاب وبلاگ شوید.