کتاب در قند هندوانه یکی از بهترین کتابهای ریچارد براتیگان، و شاید بهترین اثر او باشد. در این یادداشت قصد دارم تکههایی از رمان در قند هندوانه براتیگان را بنویسم تا شما هم با لذت آن همراه باشید.
خود براتیگان دربارۀ نگارش این کتاب مینویسد: «این رمان در سیزدهمِ مه 1964، در خانهیی واقع در بالیناسِ کالیفرنیا آغاز شد و در نوزدهمِ جولای 1964، در اتاق نشیمنِ شمارۀ 123، خیابان بیور، سانفرانسیسکو، کالیفرنیا بهاتمام رسید. این رمان تقدیم است به دان الن، جوآن کیگر و مایکل مکلور.»
تکههای از متن کتاب در قند هندوانه
بهزودی قرار است یادداشتی دربارۀ تمام کتابهای ریچارد براتیگان منتشرشده در ایران بنویسم. از همین رو مقدمه را کوتاه میکنم تا بیشتر از خواندن متن کتاب لذت ببریم.
نام من
به گمانم تا حدودی کنجکاوی تا بدانی چه کسی هستم، اما یکی از آنهاییام که نام ثابتی ندارد. نامم به تو بستگی دارد. فقط هرجور که به ذهنت میرسد صدایم کن.
هر وقت دربارۀ چیزی که مدتها پیش اتفاق افتاده فکر میکنی: کسی از تو سوالی میپرسد و تو جوابش را نمیدانی.
این نام من است.
شاید باران خیلی شدیدی میبارید.
این نام من است.
یا اینکه کسی از تو خواست کاری انجام بدهی. تو انجامش دادی. بعد او بهت گفت که اشتباه انجامش دادی – «برای این اشتباه متاسفم» – و مجبور میشوی کار دیگری بکنی.
این نام من است.
شاید بازییی بوده که وقتی بچه بودی میکردی یا وقتی که پیر بودی و روی یک صندلی کنار پنجره نشسته بودی همینطوری به فکرت رسید.
این نام من است.
یا در جایی که راه میرفتی چیزی به فکرت رسید. جایی که سراسر گُل بود.
این نام من است.
شاید به یک رودخانه خیره شدی. در کنارت کسی بود که دوستت داشت. چیزی نمانده بود که لمست کند. میتوانستی حسش کنی قبل از آنکه واقع شود. بعد واقع شد.
این نام من است.
شاید در بستر دراز کشیده بودی، تقریباً در دالانِ خواب بودی و به چیزی خندیدی، با خودت جوکی گفتی، بهترین راهِ پایانبخشیدن به روز.
این نام من است.
یا داشتی چیزِ خوبی میخوردی و در یک لحظه فراموش کردی چه میخوردهیی، اما هنوز میخوردی، میدانستی که خوب بود.
این نامِ من است.
شاید حولوحوشِ نیمهشب بود و آتش مثلِ یک زنگ در درونِ اجاق به صدا درآمد.
این نام من است.
یا وقتی آن دختر چیزی به تو گفت که حالت بد شد. میتوانست این حرفها را به کسی دیگر گفته باشد: هرکسی که با مشکلاتش بیشتر آشنا بود.
این نام من است.
شاید آن ماهی قزلآلا به داخلِ آبگیر آمد، اما عرضِ رودخانه فقط هشت اینچ بود، و ماه بر iDEATH میتابید و مزارعِ هندوانه بهگونهیی ناجور سرخ بودند و تاریک و انگار ماه از هر بوتهیی بالا میآمد.
این نام من است.
و کاش مارگریت راحتم میگذاشت.
و بود
بالاخره از فکرکردن به ببرها دست کشیدم و به کلبۀ پائولین برگشتم. یک روز دیگر دربارۀ ببرها فکر میکنم. وقت زیاد است.
میخواستم شب را پیش پائولین باشم. میدانستم که وقتی منتظر من است تا برگردم در خواب چهقدر زیبا میشود. و بود.
دستها
دست در دست هم تا iDEATH قدم زدیم. دستها چیزهای خیلی خوبیاند، بهخصوص بعد از اینکه از عشقبازی برگشته باشند.
در یک نگاه
عنوان اصلی: In Watermelon Sugar
عنوان فارسی: در قند هندوانه
نویسنده: ریچارد براتیگان (Richard Brautigan)
مترجم: مهدی نوید
ناشر: چشمه
نوبت انتشار: چاپ نهم سال 1396
تعداد صفحات: 184 صفحه
موضوع: رمان آمریکایی
قیمت: 16500 تومان
ترجمههای دیگری هم از کتاب در قند هندوانه موجود است، اما پیشنهاد من همین مترجم و ناشر است. باز اگر شما معتقدید که بهترین ترجمه کتاب در قند هندوانه ریچارد براتیگان متعلق به نشر دیگریست، لطفاً برایم بنویسید تا بیشتر جستوجو کنم. شما میتوانید با کلیک روی لینک صفحۀ معرفی کتاب با بهترین کتابهای ایران و جهان آشنا شوید. پذیرای نقدها و پیشنهادات شما هستم.